دونده چهار ساله شد؛ از همه شما سپاسگذارم

 "دونده" چهار ساله شد.فرزندی که پشت همين ميز به دنيا آمد و حالا راه رفتن آموخته،چند کلمه‌ای حرف مي‌زند.كاش روزي برسد كه شاهد دويدنش باشم.انگار همين ديروز بود،۲۹ فروردين ۸۵،روز تولدم.به قول اين پيرمردهاي شطرنج‌باز توي پارك‌ها " اين قافله عمر عجب مي‌گذرد"

در اين چند ساله تلاش كردم"دونده" امكاني باشد براي توضيح و تفسير رويداد‌هاي حوزه سينما و البته برادر بزرگترش تلويزيون.گاهي هم اگر خبر جالبي بوده و دست اول،آن را هم منعكس كرده‌ام كه حكم چاشني داشته در اين سفره هفت رنگ سينما. همانطور كه مي‌دانيد در اين فضاي مجازي عمده مطالب را براي مخاطب "دونده" مي‌نويسم اما گاهي اگر مطلبي در روزنامه يا نشريه‌اي داشتم آنرا هم در اينجا ارائه داده‌ام،شايد به كارتان بيايد. اعتراف مي‌كنم جاي خيلي از مطالب در اين يكي دو ساله خالي بوده كه دليلش به مشكلات كاري و شخصي‌ام و بويژه كم‌وقتي‌ام برمي‌گردد.اميدوارم جبران كنم.

بد نيست بدانيد كه "دونده" تا امروز ۲۱۵ هزار و ۴۹۸ بازديد كننده و به طور ميانگين ۱۴۰ تا ۱۸۰ بار در روز مراجعه‌كننده داشته است. بيشترين بازديد در يك روز هم به ۴۶۱۲ نفر رسيده است.سالي كه گذشت يك اتفاق خيلي خوب افتاد كه برگزيده شدن "دونده" به عنوان بهترين وبلاگ سينمايي در جشن ساليانه انجمن منتقدان و نويسندگان سينمايي بود.جا دارد از دوستاني كه بيننده دائمي "دونده" هستند تشكر كنم.بسياري از اين دوستان حتي يك كامنت هم برايم ننوشته‌اند اما در محافل و جلسات مختلف ابراز لطف كرده‌اند. از عزيزاني هم كه پاي ثابت وبلاگ و كامنتدوني هستند سپاس ويژه دارم، از دوستان قزويني‌ام،همكاران مطبوعاتي، انجمن منتقدان و خصوصا عزيزاني كه هنوز چهره گلشان را نديده‌ام ممنونم.دست همه شما را مي‌بوسم و منتظر رهنمودهاي شما مي‌مانم.

اينجا تهران است ؛ داريوش مهرجويي در صحنه "درس"

نمایش "درس" داريوش مهرجویی هم جمعه به پایان راه می‌رسد و حسرت دیدن این اثر به دل بسیاری از علاقه‌مندانش مي‌ماند.او براي دومين بار كار روي صحنه را تجربه كرده كه البته نخستين كار تئاتري اين كارگردان-فيلسوف در سالهاي پس از انقلاب به شمار مي‌آيد."درس"  بر اساس متني از اوژن يونسكو روي صحنه تالار ايرانشهر بود و امير جعفري،طناز طباطبايي و نادر سليماني در آن بازي مي‌كنند. نمايشي ديدني كه با تغييراتي نسبت به متن مخاطبان زيادي را هر شب به باغ هنرمندان مي كشاند و خاطره‌اي خوب براي آنها از اين سينماگر مي‌سازد. حيف كه اينجا برادوي نيست كه شاهد اجراي چند ساله آثار تئاتري باشيم، اينجا تهران است و هر نمايش خيلي كه روي صحنه باشد دوماه دوام مي‌آورد و بعد به تاريخ مي‌پيوندد.واقعا حيف كه حالا نه همه آن مخاطبان ميليوني گاو و هامون و سنتوري كه همين دوستداران مهرجويي(كه واقعا نمي‌دانم چند نفرند اما خب،بايد چند صد هزار نفري باشند حداقل)  هم نمي‌توانند كار را ببينند.اين نمايش ۲ ارديبهشت به كار خود خاتمه مي‌دهد.

مهرجويي در "درس" مي كوشد با بيان و زباني طنز موقعيت‌هاي مختلف آموزش و بويژه زبان را مورد چالش قرار دهد وبا اين موقعيت‌هاي مضحك در عين خنداندن تماشاگر او را به انديشيدن وادار ‌كند.او حتی در لفافه طنز و فضای ابزورد مسائل جامعه امروز را هم مورد نقد قرار می‌دهد. در نمايش"درس" شاگردی کودن به قصد آماده‌شدن برای آزمون‌دکترا، پیش پرفسوری می‌رود، او که در اعمال ساده‌ریاضی هم مشکل دارد، تصمیم دارد آزمون دکترا بدهد.این موقعیت، فرصتی در اختیار نویسنده قرار می‌دهد تا ارتباط کلامی استاد و دانشجو را زیر ذره‌بین بگذارد و با استفاده از این موقعیت، پوچ‌بودن ارتباط این دو را به رخ مخاطب بکشد. مهرجويي در نمايش خود همچون آثار سينمايي‌اش موفق مي‌شود از بازيگران نهايت بهره را ببرد و انصافا بازيگران هم در جاي خود انرژي زيادي مي‌گذارند. هرچند امير جعفري( كه از گذشته هم بازيگر درجه يكي در تئاتر بوده) بار اصلي را به دوش مي‌كشد.به هر حال ممكن است از نظر منتقدان تئاتري كار "درس" با ضعف‌ها و مشكلاتي هم همراه باشد اما همين كه بيكار نمانده و كاري با معيارهاي استاندارد ارائه كرده خودش ارزشمند است. خدا حفظش كند،كاش در سينما هم به جايگاه واقعی خود بازگردد.به نظرم گرچه دو كار اخيرش(طهران تهران و آسمان محبوب) عالي نبودند اما مي‌توان انتظار داشت كارهاي بعدي درخشش دوباره او را رقم بزنند.

گفتگو با امير جعفري درباره نمايش "درس"

پایتخت؛تلخی آوارگی در تهران درندشت

سيروس مقدم پس از ده پانزده سال كار در حوزه تلويزيون حالا ديگر به چهره‌اي شناخته شده در اين مديوم  تبديل شده است. شايد اغراق نباشد كه بگوييم بسياري از مخاطبان بر حسب نام او آثارش را دنبال مي‌كنند. حداقل براي  نگارنده كه چندان اهل تلويزيون و سريال ديدن نيست اين ويژگي را داشته باشد.تعطيلات عيد امسال هم فرصتي شد تا از ميان اين پنج شش سريال نوروزي  بتوانم يك كار شسته رفته را دنبال كنم كه در كنار طنز جذابش از لودگي و چيپ‌سازي دوري مي‌كرد.

"پايتخت" كه پانزدهمين تجربه سريالسازي مقدم به شمار مي‌آيد واجد همين  ويژگي است كه مي‌توان بدون تنزل شان بيننده و دوري از كليشه‌هاي نخ‌نما و با احترام به شعور مخاطب او را خنداند و در عين حال گريزي زد به مسائل جامعه امروز و خصوصا ابر شهر تهران. مقدم در اين سريال موضوع مهاجرت يك خانواده شهرستاني را به تهران دستمايه قرار داده كه دچار مشكلات زيادي مي‌شوند كه البته براي ما بسيار ملموس و عمومي است.كارگردان در اين اثر هم دست به تجربه گرايي زده و به نظر مي‌رسد دريافت‌ها و بازخوردهاي سريال نسبتا موفق "زير هشت" در اين تجربه گرايي بي‌تاثير نبوده است. او حتي قالب ژانر را از اثري اجتماعي به جاده و حتي وسترن نزديك مي‌كند تا آنجا كه ما گاه تصور مي‌كنيم خانواده‌اي در يك دليجان از صحرايي عبور مي كنند و در هر منزل منشا اثر هستند.البته محسن تنابنده هم به عنوان نويسنده در اين رويكرد بي‌تاثير نيست بويژه اينكه در مسير محور كلي داستان با داستانك هايي هم مواجهيم كه در معرفي فضاي كلي يعني شماي كلي درندشت تهران موفق عمل مي‌كند. البته  خطوط قرمز و "دفترچه بسيج شناختي" تلويزيون اجازه نمي‌دهد چندان از برخي نشانه‌ها و كليشه‌ها دور شويم،اما در هر صورت هنر آقاي مقدم و تنابنده استفاده نهايتي از همين  محدوديت‌هاست.آنها تلاش كرده‌اند شخصيت‌هاي داستان را در موقعيت‌هاي مختلفي قرار دهند كه با گروتسك داستان هم نزديكي داشته باشد و مخاطب در عين خنديدن قدري هم به فكر بيفتد.انتخاب مناسب بازيگران و بازي خوب آنها  خصوصا محسن تنابنده و ريمارامين‌فر،احمدمهرانفر و عليرضاخمسه هم به درك بهترفضاي "پايتخت" اضافه مي‌كند.

سريال‌هاي ديگر هم به خصوص "راه دررو" هم به قدري فاجعه بودند كه ننوشتن درباره آنها بهتر از نوشتن است. البته بايد يادي بكنم از مجموعه "كلاه قرمزي" كه عليرغم ضعفهايش نسبت به دوره‌هاي قبلي باز هم قابل تامل بود و بيننده از شخصيت‌هاي جديد مثل ببعي و فاميل دور لذت مي‌برد.همچنين مجموعه "ديوانگان متفكر" كه  احترام برانگيز است.

عیدتان مبارک، سالتان خوش

چشم را در چشم بهار باید دوخت

که شیدایی اش را در دل دشت می کارد

و مهر را از بوستان حیات می چیند

عزیزانم که همیشه به من لطف داشتید، گرامیانی که همواره دوستتان دارم، سرورانی که در همه روزهای سال ۸۹ به یادم بودید و من به یادتان

 

عیدتان مبارک،

 سالتان خوش،

چهره تان پر از لبخند باد